اینجا خانه ما| نبرد با اسراییل در اتاق پسرها!تاریخ هیچ خانواده ای را به خود ندیده که فرزندانش با هم دعوا نکنند! دعوای خواهر و برادری، از ملزومات اساسی یک خانه چند بچه ایست! اما وقتی دعوا به زد و خورد می رسد، - گروه زندگی؛مژده پورمحمدی: تَق، تَتَق، تَتَتَق ، دوف دوف دوف دودوف ، بننننگ ، بزنش تا در نرفته و . . نیم ساعتی بود که این سروصدا ها از خانه ما بلند بود و در عرض همین نیم ساعت، کرور کرور سرباز اسراییلی به هلاکت رسیده بودند و صدها فروند موشک روی سر اسلالی جنایتکار فرود آمده بود. من فقط مراقب بودم این وسط، ترکش خمپاره برادرانِ مجاهد، علی و سجاد، به زهرا نگیرد. زهرا اما بیمی از تیر و ترکش نداشت و مثل یک خبرنگار بدون مرز در همه نواحی جنگی تردد می کرد. بی هیچ ترس و تردیدی، دلاورانه در کنار رزمندگان خط مقدم می ایستاد و به پرتاب تیرهای پلاستیکی از دهانه تفنگ ها و جهش کش ها از ضامن اسلحه های کشی، زل می زد. حتی چند بار نارنجک کنار پایش منفجر شد و گلوله های رنگارنگ توپ به دست و پایش خوردند، اما خم به ابرو نیاورد و همچنان مثل یک شیرزن، در کوران حادثه حضور داشت! - آخ چشمم. دیوونه، چرا چشممو زدی؟ - نمی خواستم بزنم که. - نه خیرشم. عمدا زدی. خیلی نادونی. علی با رگ گردن برآمده، خیز برداشت به سمت سجاد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |